English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 158 (9131 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
continuous rain بارش باران دائمی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
continuous U پیوسته
continuous U آنچه بدون توقف ادامه یابد
continuous U بدون پایان یابدون قط عی
continuous U ارسال داده سریع که در آن کلمات داده همزمان نیستند ولی به سرعت پشت سرهم می آیند
continuous U وسیلهای که مرتب به چاپگر کار می فرستد
continuous U قطعهای پایان ناپذیر از نوار ضبط
continuous U سیگنال آنالوگ که پیاپی تغییر میکند
continuous U کاغذهای با طول زیاد که در چاپگر استفاده می شوند
continuous U متصل
continuous U مداوم
continuous U متوالی
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
too much rain باران بیش از اندازه
rain ga U باران سنج
it look like rain U گویا خیال باریدن دارد
asking for rain U استسقاء
much rain U باران زیاد
much rain U باران بسیار
rain U بارندگی باریدن
rain U بارش
rain U باران
continuous reinforcement U تقویت پیاپی
continuous reinforcecement U ارماتور ممتد
continuous rating U کار پیوسته اسمی
continuous processor U دستگاه چاپ متوالی عکس چاپ کننده مداوم عکس
continuous processing U پردازش پیوسته
continuous process U فرایند پیوسته
continuous phase U فاز پیوسته
continuous paper U کاغذ پیوسته
continuous levelling U تراز یابی پیوسته
continuous inventory U موجودی مستمر
continuous illumination U روشنایی پایدار منطقه رزم
continuous scrolling U حرکت پیوسته
continuous spectrum U طیف انفصالی
continuous spectrum U طیف پیوسته
continuous wave U امواج الکترومگنتیک که بدون فاصله تکرار میشوند ومعمولا دارای دامنه و طول موج و فرکانس ثابت میباشند
continuous wave U موج پایدار
continuous variable U متغیر پیوسته
continuous tone U ته رنگ پیوسته
continuous tone U اهنگ پیوسته
continuous tone U نقطههای متفاوت
continuous time U با پیوستگی زمانی
continuous drizzle U بارشبارانملائم
continuous snow U بارشبرفدائمی
continuous window U پنجره سراسری
continuous function U تابع پیوسته [ریاضی]
continuous duty U کار مداوم یکنواخت
continuous duty U کار پیوسته
continuous distributions U توزیع پیوسته
continuous data U دادههای متوالی
continuous beam U تیر ممتد
continuous data U دادههای پیوسته
continuous climbing U صعود طبیعی
continuous beam U تیرچند پایه
continuous error U خطای متوالی
continuous beam U تیر چند دهانه تیر سراسری
continuous beam U تیر یکسره
continuous error U خطای پیوسته
continuous current U جریان یکنواخت
continuous function U تابع پیوسته
continuous form U ورقه پیوسته
continuous grading U دانه بندی پیوسته
continuous grading U دانه بندی یکسره
continuous forms U فرم های پیوسته
continuous flow U جریان با دبی ثابت
continuous fire U اتش پایدار
continuous fire U اتش مداوم
continuous illumination U روشنایی مداوم
continuous spectrum U طیف نشری
continuous forms U ورقههای پیوسته
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
rain worm U خراتین
rain worm آدم پست
rain worm U خاکدار
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
rain glass U میزان سنج
rain worm U کرم خاکی
rain water آب باران
rain prints U اثرهای چکه باران
rain glass U میزان الهوا
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
rain laden U باران ساز
rain proof U ضد باران
rain worm U ساکن زمین دنیوی
rain worm U مادی
rain cap کلاه کریلی
rain hat کلاه بارانی
It lookes like rain. U هوا خیال باریدن دارد
rain shower باران شدید
freezing rain U تگرگ
rain check U بلیط باران
rain check U بلیط مجانی یا مجدد
rain check U نوید یا قول دعوت بعدی
to send down rain U باران فرستادن
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
to rain tears U اشک ریختن
to rain tears U اشک باریدن
the rain pelted down U باران شرق شرق باریدن
the clouds rain U ابر میبارد
intermittent rain بارش متناوب باران
rain gage U وسیله سنجش میزان بارندگی
golden rain آتش باران
it threatens to rain هوا مستعد باریدن
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
fine rain U باران
fine rain U نم نم
acid rain U باران اسیدی
fine rain U باران ریز
cyclonic rain U باران چرخهای
plenty of rain U باران فراوان
it threatens to rain U است
rain gauge U باران سنج
rain gage U باران سنج
rain forest U جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain fall U بارندگی
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
plenty of rain U باران کافی
rain coat U بارانی
blood rain U باران سرخ
orographic rain U باران کوهزاد
continuous extraction apparatus U دستگاه استخراج پیوسته
continuous adjustable transformer U مبدل تنظیم پذیر
continuous deep beam U تیر تیغه یکسره
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
continuous flow analyser U تجزیه گر جریان پیوسته
continuous packing column U ستون پر شده پیوسته
continuous stock control U کنترل مستمر موجودی
continuous stock taking U موجودی گیری مستمر انبارگردانی مستمر
continuous stock taking U رسیدگی مستمر موجودی
continuous strip camera U دوربین عکسبرداری به طریق نوار مداوم
continuous traffic line U خط پر امد و شد
continuous tone image U تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
continuous strip photography U عکاسی به طریق نوار مداوم عکسبرداری هوایی با نوارمداوم
continuous traffic line U خط پیوسته امد و شد
continuous strip imagery U عکاسی متوالی از یک نوارزمین عکاسی مداوم از یک نوار
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
standard rain gage باران سنج معمولی
rain gauge station U ایستگاه باران سنجی
Not all clouds bring rain. <proverb> U هر ابرى باران نیاورد.
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
intensity of rain fall U شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
rain water head U طشتک بالای ناودان
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
We were caught in the rain ( rainstorm) . U وسط باران گیر کردیم
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
to rain cats and dogs U سخت باریدن
tropical rain forest جنگل بارانهای استوایی
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
rain gauge recorder اندازه بارش ثبت شده
continuous flow oxygen system U سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت پیوسته میباشد
The rain gutter is blocked up with leaves. U برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
direct-reading rain gauge اندازه مقدار بارش مستقیم
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] U رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
Recent search history Forum search
3as red as a rose
0Her pussy squirts right away! - Adriana Chechik, Megan Rain
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com